سه روش برای تبدیل باورهای محدودکننده به فرصتهای جدید
باورهای محدودکننده و دروغین باعث میشوند که ما همیشه عقب بمانیم. ژان بروس، اندرو شاته و آدام پِرلمان، در کتابشان به نام تعادل، این اعتقادات را باورهای کوه یخ مینامند؛ چون بسیاری از آنها زیرسطح ناخودآگاه ما هستند.
به گفته آنها: «باورهای کوه یخ در عمق ذهن ما ریشه دارند، بسیار قدرتمند هستند و احساسات ما را تحریک میکنند. هر چه کوه یخ استوارتر باشد، خرابی بیشتری به بار میآورد، باعث هرجومرج در برنامههای ما میشود و کاری میکند که فرصتها را از دست بدهیم.»
کوههای یخی جلوی نبوغ ما را میگیرند. شاید فکر کنید که فقط تعداد کمی از افراد نابغه هستند، اما واقعیت این است که همه ما دارای نبوغ هستیم؛ نبوغی که جایی در اعماق وجودمان قرار دارد.
راس براون میگوید: «زندگی هیچ محدودیتی ندارد، به جز محدودیتهایی که خود شما تعیین میکنید.» اما این محدودیتها را به کمک روشهای زیر میتوان تغییر داد.
راه اول: باورهای محدودکننده خود را نام ببرید
باورهای محدودکننده معمولاً در کودکی ریشه دارند. این فقط به دلیل رفتارهای والدین ما نیست، بلکه محیطهای اجتماعی و مدرسه هم در شکلگیری این باورها نقش دارند. عباراتی مثل: «من نمیتوانم»، «من نیستم» یا «انجام نمیدهم» تعدادی از این باورها هستند و اثرات عمیقی بر ادامه زندگی ما میگذارند. آگاهی از اینکه چهطور این جملات باعث میشوند در زندگی عقب بمانید و صرف زمان برای پیداکردن منبع این باورها بسیار رهاییبخش است؛ چون بهمحض آگاهی، متوجه میشوید که این حرفها اصلاً واقعیت ندارند و فقط نظراتی هستند که اتفاقاً شواهد زیادی برای اثبات اشتباه بودنشان در زندگیتان دارید.
بنابراین، هر با خودتان فکر کردید که «من همیشه فلان کارها را بد انجام میدهم!» یکلحظه مکث کنید و در جوابش بگویید که «اینکه قبلاً این کارها را بد انجام میدادم به این معنی نیست که الان هم نمیتوانم درست انجامشان بدهم.» سپس چند مثال را به خود یادآوری کنید که قبلاً خوب انجامشان نمیدادید، اما حالا در آنها حرفهای شدهاید.
راه دوم: شواهد را بررسی کنید.
باورهای محدودکننده نقش بسیار مهمی در احساسات ما دارند. این باورها با خود منطقی ما همیشه در جنگ هستند. بهترین کار در زمانی که این افکار به سرتان هجوم میآورند این است که از خودتان بپرسید: «اصلاً این باورها چهقدر واقعیت دارند؟» احتمالش زیاد است که در آن لحظه جستجو در میان خاطراتتان به دنبال شواهدی برای واقعی کردن باورهایتان بگردید؛ اما اجازه بدهید با یک مثال، حواستان را جمع کنیم:
فرض کنید مشغول انجام کاری هستید که در موردش اعتمادبهنفس کافی ندارید. منتقد درونتان هم دائماً در حال حرفزدن است و سرانجام شما را گمراه میکند. اتفاقی که میافتد این است که شما به دلیل گیج شدن و استرس زیاد، کارتان را بهخوبی انجام نمیدهید. در آخر هم نتیجه میگیرید که برای انجام آن کار خوب نیستید.
این مثال را زدیم که بگوییم وقتی مشغول بررسی واقعیتهایی هستید که پشت باورهای شما قرار دارند، حتماً باید دو چیز را در نظر بگیرید؛ اول اینکه آیا شواهدی وجود دارد که ثابت کند شما در کار خود خوب عمل نمیکنید؟ دوم اینکه آیا شواهدی که به دست میآورید منطقیاند یا صرفاً نتیجه صداهای داخل سرتان هستند؟
راه سوم: باوری جدید خلق کنید.
حالا که فهمیدید باورهای محدودکننده به کوه یخ معروفاند و واقعیت آنها را نیز آزمودید، زمان آن رسیده که برای خلق باورهای جدید قدم بردارید؛ باوری که محدودیتهای ذهنی شما را کنار بزند.
فرض کنید که یکی از باورهای محدودکننده شما این است که «همواره در مشکلترین لحظات زندگیتان کم میآورید.» ابتدا باید این طرز فکر را بهعنوان یک باور محدودکننده شناسایی کنید، سپس واقعیت آن را مورد ارزیابی قرار دهید. قطعاً آنچه دستگیرتان میشود این است که با اینکه در بعضی لحظات پرفشار زندگیتان دچار اضطراب شدهاید، اما همه آنها برایتان فاجعهبار نبودهاند و بارها هم به نتیجه مثبت رسیدهاید.
حالا در این شرایط، باور جدید چه میتواند باشد؟ اینکه «قطعاً هیچکس در تمام لحظههای سخت زندگی خود پیروز نخواهد شد و من باید به دفعاتی که بهترین عملکرد را داشتهام افتخار کنم.» این باور جدید کمکتان میکند که بعدها در شرایط مشابه، ذهنیت سالمتری داشته باشید.
مسئلهای که در اینجا اهمیت دارد این است که شخصیتی جداگانه برای باورهای محدودکننده خود خلق کنید. متخصصان بسیاری اتفاقنظر دارند که تا وقتی اعتقاد دارید که منتقد درونتان صدای خود واقعیتان است، هیچوقت نمیتوانید بر آن پیروز شوید؛ بنابراین، یکی از کارهای مفید این است که به منتقد درونتان نامی مضحک و مسخره بدهید؛ برای او شخصیتی کارتونی، خبیث و درعینحال، ضعیف تصور کنید؛ من برای خودم نام کوالا (تنبل دوستداشتنی) را انتخاب کردم. هر بار وارد سرتان شد او را فرد جدایی از خودتان بدانید که هیچ ربطی به شما ندارد. هر چه در تشخیص این صدا از خود واقعیتان بهتر عمل کنید، در خلق باورهای جدید هم موفقتر خواهید بود.
دیدگاهتان را بنویسید